جدول جو
جدول جو

معنی عالی دره - جستجوی لغت در جدول جو

عالی دره
از توابع پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عالی قدر
تصویر عالی قدر
والامقام، بلندمرتبه، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی جاه
تصویر عالی جاه
دارای مقام و مرتبۀ بلند، عالی مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
دارای نژاد و نسب شریف، عالی گوهر، عالی نژاد، پاک نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(شَ رَ)
نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد. کلانتر سابق فارس و از اجلۀ سادات آن سامان است. او را اخلاق نیکو بود و محضرش مجمع شعرا و عرفا و فضلاء و در حدود 1236هجری قمری درگذشت. و به قول صاحب آثار العجم در 1243 در قید حیات بود. غالب اشعارش غزل بود و از جمله اشعار اوست در وصف قلعۀ شریفۀ مشهد مقدس حضرت حسین:
این نغز باره چیست که از بس شکوه و فر
گوئی برون نموده ز جیب سپهر سر
این سد طرفه چیست که از غایت علو
کیوان بدامنش بود از فرق بی سپر.
(مجمعالفصحاء ج 2 ص 351).
و رجوع به ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
آنکه شرف عالی دارد:
صانع زرین عمل مهتر عالی شرف
در ید بیضا رسید دست عمل ران او.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ دَ)
ابن مصطفی موستاری سکتواری، ملقّب به علاءالدین و مشهور به علی دده و شیخ التربه. وی صوفی بود و در شهر موستار متولد شد و سپس ساکن مکۀ مکرمه گردید و در سال 1007 هجری قمری در قلعۀ صولنق شهید شد. او راست: 1- تمکین المقام فی مسجدالحرام. 2- خواتم الحکم و حل الرموز و کشف الکنوز لما فیها من لطائف العلوم و الحکم. 3- فضائل الجهاد. 4- محاضرهالاوائل و مسامرهالاواخر. 5- مواقف الاخره و اللطائف الفاخره. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 243) (از الاعلام زرکلی). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون حاجی خلیفه ص 91 و سایر صفحات. الجوهرالاسنی خانجی ص 104. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 750. اکتفاءالقنوع فندیک ص 377. فهرس الخدیویه ج 5 ص 141 و ج 6 ص 137. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 196. الکشاف طلس ص 138
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لی دَ رَ)
دهی است از دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل در 3 هزارگزی خاور گرمی و 2 هزارگزی شوسۀ گرمی - بیله سوار. کوهستانی و گرمسیر است. سکنۀ آن 212 تن شیعۀ ترکی زبانند. محصول آن غلات و حبوب و شغل مردم زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 25هزارگزی شمال خاوری مشهد، سر راه مالرو عمومی مشهد بکلات واقع شده. جلگه و سردسیر است و 510 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ)
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. دارای 262 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری، قالی، جاجیم و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهستان راستوپی است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع است و 560 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بلندمرتبت. والامقام. بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل. ناحیه ای است واقع در دامنۀ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 21هزارگزی باختری شهرک، کنار راه عمومی مالرو قزوین. کوهستانی و سردسیر. 82 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، لوبیا، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت صنایع دستی کرباس و گلیم وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالی جاه
تصویر عالی جاه
والا گاه آنکه که مقامی بلند دارد عالی شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی شرف
تصویر عالی شرف
آن که دارای شرف عالی است
فرهنگ لغت هوشیار
والا ارج اوجمند بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی گهر
تصویر عالی گهر
پاک نژاد شریف نسب
فرهنگ لغت هوشیار
اپرمرد ابرمرد طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد، آنکه به مرحله اعلای بشریت برسد زبرمرد
فرهنگ لغت هوشیار
ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گران پایه، مفخم، والامقام، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
درو کردن برنج، زمان درو کردن، دروگر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان خانقاه پی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی